سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای آب
 

 

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها در گودال عمیقی افتادند . بقیه ی قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند گودال چقدر عمیق است ، به دو قورباغه ی دیگر گفتند که دیگر چاره ای نیست و شما خواهید مرد .


دو قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بیایند . اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند که دست از تلاش بردارید ، چون  نمی توانید از گودال خارج شوید و به زودی خواهید مرد .


بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت . او بی درنگ به داخل گودال پرتاب شد و مرد .
اما قورباغه ی دیگر با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد . بقیه قورباغه ها فریاد می زدند که دست از تلاش بردار ، اما او با توان بیشتری تلاش کرد و سرانجام از گودال خارج شد . وقتی از گودال بیرون آمد ، بقیه قورباغه ها از او پرسیدند : مگر تو حرف های ما را نشنیدی؟

 

معلوم شد که قورباغه نا شنواست . در واقع او تمام مدت فکر می کرده که دیگران او را تشویق می کنند.

              
           لطفا نظرات خود را بنویسید. با تشکر .




موضوع مطلب : داستان, قدرت, کلمه, تلاش

ارسال شده در: پنج شنبه 87 اسفند 15 :: 1:58 صبح :: توسط : سید

 
درباره وبلاگ
سلام ... مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما / غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما/ دانشجوی مهندسی شیمی صنایع گاز هستم. زمانی که این وبلاگ رو راه اندازی کردم سال سوم دبیرستان بودم. کم و بیش از سیاست هم میدونم . امیدوارم لحظات خوبی رو توی وبلاگ سپری کنید. در ضمن، من رو از نظرات و انتقادهای خودتون محروم نسازید. یاعلی.
لوگو
سلام ...
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما / غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما/

دانشجوی مهندسی شیمی صنایع گاز هستم. زمانی که این وبلاگ رو راه اندازی کردم سال سوم دبیرستان بودم. کم و بیش از سیاست هم میدونم . امیدوارم لحظات خوبی رو توی وبلاگ سپری کنید. در ضمن، من رو از نظرات و انتقادهای خودتون محروم نسازید. یاعلی.
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 29
بازدید دیروز: 19
کل بازدیدها: 180956