سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای آب
 


سخن من با کسانی است که در روز عاشورا همنوا با یزیدیان سال 60 قمری و یزیدیان زمان ، هلهله سردادند آشوب کردند به روی عزاداران چاقو کشیدند نذورات حسینی مردم را زمین ریختند و اموال عمومی را به آتش کشیده و جسارت را به حدی رساندند که بر علیه " اصل ولایت فقیه " که ارزشمندترین میراث خمینی کبیر (ره) است شعار دادند و از قتل هموطنان خود نیز دریغ نکردند.
آیا می دانید تنها عامل اصلی اینکه امثال شما هنوز نفس می کشید و در روز روشن به هر غلطی متوسل می شوید چیست؟!
اگر نمی دانید و یا دانسته خود را به نادانی می زنید بهتر است باز بدانید اگر ولی فقیه نبود:
شما الان در امثال کهریزک ها نابود شده بودید و دیگری اثری از شما نمانده بود. مگر در کشورهای مورد حمایت شما که هر روز برایش خوش رقصی می کنید با مخالفین خود غیر از این می کنند؟! چرا سرنوشت گروه "دیوید" در آمریکا را که در یک ساختمان چند طبقه به همراه زن و بچه و دارو ندارشان به آتش کشیده شده و زنده زنده کباب شدند را نمی بینید؟!
اگر ولایت نبود ، مگر می شد نیروی انتظامی شاهد باشد شما ماشین و امکاناتش را به آتش بکشید و سربازانش را به خون آغشته کرده و هر غلطی دلتان خواست انجام دهید؟! به راستی نمی دانید چه کسی دستور خویشتن داری به نیروهای امنیتی را داده بود؟! مگر اغتشاشات چند سال پیش فرانسه و برخورد پلیس همان کشور دوست تان با آشوبگرها را فراموش کرده اید ؟! مگر یادتان رفته است پلیس فرانسه چنان بلایی سر معترضان آورد که الان هم بعد از چند سال در همان کشور کسی جرات نمی کند در مقابل خواسته حزب حاکم ولو نامشروع هم باشد اعتراضی بکند. جنازه هایی که بعدا از داخل ترانس های برق و زیر پل ها در فرانسه بیرون می کشیدند را چرا فراموش کرده اید؟!
شما که العربیه رسانه موثق تان شده است چطور کشتار حجاج و زائران خانه خدا توسط صاحبان همان شبکه وهابیون صهیونیستی را به باد فراموشی سپرده اید؟! مگر حجاج  جز اجرای شعاعر الهی چیز دیگری می خواستند؟! و یا در همان عربستان چه کسی جرات دارد بر علیه حکومت سلطنتی که به برکت سرمایه کشورشان پول پارو کرده و همراه همسران متعددشان در ویلاهای کشورهای اروپایی به عیش و نوش می پردازند کوچکترین اعتراضی بکند؟! آیا از وضعیت شیعیان و عاشقان امام حسین (ع) درعربستان مطلع نیستید؟!
اگر ولایت نبود الان وضعیت خود و خانواده تان را در نتیجه آشوبگری هایتان در کدام نکته می دیدید؟! مگر کسانی که بر علیه شان شعار می دهید و عربده می کشید در مقابل رفتار شما سکوت می کردند؟! پس دلیل این همه سکوت و خون دل خوردنشان چیست؟! آیا جز اطاعت از فرمان ولایت مبنی بر خویشتن داری؟
اگر ولایت نبود و مردم مطیع ولایت نبودند مگر می شد موسوی با خیال راحت هر روز بیانیه ای صادر کرده و شما را به آشوب دعوت کند بعد مردم هم ساکت بمانند؟!
مگر ملت اجازه می دادند کروبی بعد از عربده کشی ها و آشوبگری هایش با خیال راحت نفس کشیده و خانه از قیطریه به اختیاریه تغییر دهد؟!
مگر ملت اجازه می دادند خاتمی و خاندان همیشه مدعی ... خواب راحت ببینند؟!
راستی دلیل این همه خویشتن داری و نجابت ملت را جز اطاعت از ولایت می دانید؟!
اگر کسی مردم را آرام نمی کرد و به خویشتنداری دعوت نمی کرد فائزه با کدام جسارت و جرات می توانست هر غلطی دلش خواست انجام دهد ؟! مگر می گذاشتند ویلایی برای این خاندان باقی بماند و ...
پس وجود ولایت فقیه در کشور که خیلی به نفع امثال شما بوده است و الان هم اگر با خیال راحت در کنار خانواده هایتان زندی می کنید را مدیون وجود همین اصل در کشورهستید که بر علیه آن شعار سرداده و پرده دری نمودید.
آیا غیر از این است؟!
به راستی کاش اندک وجدانی در وجودتان بود و این موضوع که عین دو دو تا چهارتا روشن است را می دانستید و آنوقت می فهمیدید دلیل این همه نجابت ، خویشتنداری و مدارای مردم و دستگاه قضا و ملت در مقابل رفتارهای ضد وطنی شما فقط توصیه و دستور ولی فقیه بوده است و بس.
اما بهتر است این را هم بدانید وای از آن روزی که کار را به جایی بکشانید که ولی فقیه بر ملت اذن بدهند آنموقع هست به واقع خواهید دید چگونه با آشوبگران برخورد خواهد شد.

به نقل از وبلاگ روزنامه نگار مستقل

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در: یکشنبه 88 دی 13 :: 5:1 عصر :: توسط : سید

روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد جاذبه ی زمین را کشف کرد.
روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد گفت: چقدر بد شانس هستم! و آنجا را ترک کرد.

روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد ، سیب را نقاشی کرد.
روزی سیبی از درخنی روی سر مردی افتاد، آن مرد سیب را با لذت خورد.

روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد عصاره ی شفابخشی از آن ساخت و معجزه ی طب را آشکار کرد.
روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد گفت: این توطئه دشمن است! و درخت را قطع کرد.

روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد سیب را گذاشت برای روز مبادا.
روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد به ذرات دل سیب سفر کرد و فلسفه جهان را از پیوند ذرات آن یافت.

روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد سیب را خاک کرد تا نگاه بدبینانه ی دیگران، سیب را پژمرده نکند.
روزی سیبی از درختی روی سر مردی افتاد، آن مرد شعری گفت: زندگی ، یک سیب است.

شما از چه زاویه ای به زندگی نگاه می کنید؟




موضوع مطلب :

ارسال شده در: پنج شنبه 88 آبان 28 :: 1:35 صبح :: توسط : سید

سلام ...

امان از دست دانشگاه که نمیذاره وبلاگ رو بروز کنم!!! این روزها بدجور گرفتار درس و دانشگاه هستم ، هفته آینده امتحانات میان ترم شروع میشه، من هم سخت میخوام بخونم ، میخوام انشاالله معدل این ترم بالای 17 بیاد! ( جدی میگم).

برای من که تازه اومدم دانشگاه و به قول بر و بچه های دانشگاه، ترم بوقی! هستم، دانشگاه خیلی خوش میگذره. البته روزهای اول خوب نبود، اما حالا دیگه عادت کردیم و حسابی خوش میگذره ... شاید هم تازه واردیم و جو گیر شدیم! ولی خداییش یه تجربه خوبیه .

مخصوصا توی خوابگاه که با بچه های مختلف هستیم . همه چی خوش میگذره، از غذا درست کردنش گرفته تا سوختن غذا و ظرف شستن! تازه حالا قدر خانواده و مادر رو میدونیم! هفته های اول، هر هفته میومدم خونه، البته هنوز هم هر هفته میام خونه!

اما میخوام کم کم عادت کنم که هر هفته برنگردم.... خلاصه دانشگاهه دیگه! انشاالله به زودی دوباره بروز میکنم . یاعلی ...




موضوع مطلب :

ارسال شده در: چهارشنبه 88 آبان 13 :: 2:11 صبح :: توسط : سید



پسر کوچکی، روزی هنگام راه رفتن در خیابان، سکه ای یک سنتی پیدا کرد. او از پیدا کردن این پول ، آن

هم بدون هیچ زحمتی، خیلی ذوق زده شد. این تجربه باعث شد که او بقیه روزها هم با چشمان باز

سرش را به سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد. او در مدت زندگیش، 296 سکه 1

سنتی، 48 سکه 5 سنتی، 19 سکه 10سنتی، 16 سکه 25 سنتی، 2 سکه نیم دلاری و یک اسکناس

مچاله شده یک دلاری پیدا کرد. یعنی در مجموع 13 دلار و 26 سنت . در برابر به دست آوردن این 13 دلار

و 26 سنت، او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید ، درخشش 157 رنگین کمان و منظره درختان افرا

در سرمای پاییز را از دست داد . او هیچ گاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز آسمان ها در حالی که از

شکلی به شکلی دیگر در می آمدند، ندید . پرندگان در حال پرواز، در خشش خورشید و لبخند هزاران

رهگذر، هرگز جزئی از خاطرات او نشد.

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در: پنج شنبه 88 مهر 9 :: 12:38 صبح :: توسط : سید


بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلوه و السلام علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
جناب آقای رئیس،
همکاران گرامی ،خانم ها و آقایان
خدای بزرگ را از اعطای فرصت حضور مجدد در این مجمع مهم جهانی سپاسگزارم. طی چهارسال گذشته از چالش های اصلی پیش روی جهان، علل و عوامل ریشه ای بروز و پایداری آنان و ضرورت بازنگری در اندیشه و عمل صاحبان قدرت و همچنین نیاز به سازوکارهای جدید با شما سخن گفتم .
از دو جریان متقابل که یکی بر اساس ترجیح منافع مادی خود بر دیگران ، با توسعه نابرابری و ستم ، فقر و محرومیت ، تحقیر انسانها ، تجاوز و اشغالگری و فریب کاری ، به دنبال تسلط بر جهان و تحمیل اراده خود بر ملتهاست و در نتیجه ناامیدی و آینده ای تاریک را در برابر بشریت ترسیم می نماید و دیگری که با ایمان به خدای یگانه و در پیروی از تعلیمات انبیاء الهی، با احترام به کرامت انسانها و با عشق به نوع بشر ، در صدد برپایی جهانی سرشار از امنیت ، آزادی ، رفاه و صلح پایدار مبتنی بر عدالت و معنویت برای همگان است. جریانی که به تک تک انسانها و ملت ها و فرهنگ های ارزشمند بومی ، ملی و انسانی احترام می گذارد ، خواستار نفی تبعیض از جهان و برابری همه در برابر قانون مبتنی بر عدالت، در استفاده از امکانات، فرصتهای علم آموزی ، کمال انسانی و پیشرفت است و آینده ای امید بخش را ترسیم می کند. از ضرورت تغییر بنیادین در نوع نگاه به جهان و انسان و لزوم برپایی نظامات عادلانه و انسانی جدید برای ساختن فردایی روشن سخن گفتم.

دوستان و همکاران؛
امروز و در ادامه، درباره ابعاد تحول و تغییراتی که باید به وجود آید نکاتی را به عرض شما خواهم رساند .
نکته اول؛
بسیار روشن است که ادامه وضع موجود حاکم بر جهان ممکن نیست. شرایط یک جانبه و نامطلوب فعلی، بر خلاف فطرت انسان و در نقطه مقابل هدف از خلقت جهان و انسان است.
دیگر نمی شود با ایجاد دارایی های کاذب کاغذی، معادل دهها هزار میلیارد دلار ثروت غیر واقعی را به اقتصاد جهان تزریق کرد و با ایجاد کسری بودجه های شدید، تورم و مشکلات اقتصادی و اجتماعی را به دیگران منتقل کرده و ثروت دیگران را به اقتصاد برخی دولتهای خاص منتقل نمود.
ماشین اقتصاد سرمایه داری لجام گسیخته با تنظیمات ناعادلانه به پایان راه رسیده و از کار افتاده است و این معادله یک سویه قابل دوام نیست.
دوران تحمیل اندیشه سرمایه داریِ بی عاطفه و تحمیل سلیقه و علاقه یک گروه خاص بر جامعه جهانی، توسعه سلطه بر جهان به نام جهانی‌سازی و عصرِ برپایی امپراطوریها به پایان رسیده است. دوران تحقیر ملتها و اعمال سیاستهای دوگانه و معیارهای چندگانه سپری شده است.
اینکه تحقق نتایج دلخواه برخی دولت ها، تنها ملاک بود و نبودِ آزادی و دموکراسی باشد و تحت لوای آزادی، زشت ترین روش های فریب و تهدید، دموکراتیک جلوه داده شده و دیکتاتور مآب ها، دموکرات به حساب آیند، قبیح و فاقد مشروعیت است. دیگر زمان آن گذشته است که عده ای خود، دموکراسی و آزادی را تعریف کنند، خود معیار آن باشند و در حالیکه خود، اول ناقض آن هستند، در موضع قاضی و مجری نیز قرار گیرند و با دولتهای متکی بر مردمسالاری حقیقی مبارزه کنند. گسترش آزادی های جهانی و بیداری ملت ها دیگر اجازه این مشرب ناصواب را نمی دهد و به همین دلایل است که اغلب ملت ها و از جمله مردم امریکا در انتظار تغییرات گسترده، عمیق و واقعی هستند و از شعار تغییر استقبال کردند و می کنند.
چه کسی تصور می کند ادامه اعمال سیاست های غیر انسانی در فلسطین امکان پذیر باشد؟ اینکه ملتی را بر خلاف همه معیارهای انسانی با زور سلاح و با تبلیغات فریبنده بیش از 60 سال از خانه خود برانند، با روش های ضدبشری و موشک و حتی تسلیحات ممنوعه بر او بتازند و در مقابل، حق دفاع مشروع را نیز از او سلب کنند و عجیب‌تر آنکه در برابر نگاه بهت زده جهانیان، متجاوزان و اشغالگران را "صلح طلب " و "صاحب حق " و مردم تحت ستم را "تروریست " بنامند.
چگونه ممکن است جنایات عده ای اشغالگر علیه کودکان و زنان بی دفاع و تخریب خانه ها و مزارع و مدارس و بیمارستانها مورد حمایت کامل و بی قید و شرط برخی دولت ها قرار گیرد و مردان و زنان مظلوم به جرم دفاع از خانه و وطن خود تحت سنگین ترین محاصره ها و تحریم های غذایی و آب و دارو و مورد نسل‌کشی قرار گیرند. حتی از بازسازی اماکن آنان که در تهاجم وحشیانه 22 روزه صهیونیست‌ها تخریب شده است، آنهم در آستانه زمستان، جلوگیری شود و همزمان متجاوزان و حامیان آنان شعار دفاع از حقوق بشر سرداده و دیگران را به این بهانه تحت فشار قرار دهند. دیگر قابل قبول نیست که یک اقلیت محض با یک شبکه پیچیده با طراحی غیر انسانی، بر اقتصاد و سیاست و فرهنگِ بخش های مهمی از جهان حاکم شود، برده داری نوین راه‌اندازی کند و تمام حیثیت ملتها حتی ملتهای اروپا و امریکا را قربانی مطامع نژادپرستانه خود کند.
پذیرفتنی نیست که عده ای از چند هزار کیلومتر دورتر در منطقه خاورمیانه دخالت نظامی کنند و کشتار، جنگ، ترور، تهدید و تجاوز را به همراه آورند ولی حساسیت ملتهای منطقه به سرنوشت و امنیت ملی خود و فریاد اعتراض آنان به بی عدالتی ها و تجاوز ها و حمایت آنان از هموطنان و هم کیشان مظلوم شان را ضدیت با صلح و دخالت در امور دیگران بنامند. وضع عراق و افغانستان را ببینید.
دیگر نمی شود با شعار مبارزه با تروریسم و مواد مخدر سرزمینی تحت سلطه نظامی قرار گیرد ولی تولید مواد مخدر و دامنه تروریست در آن چند برابر شود، و هزاران نفر از مردم بیگناه کشته و زخمی و آواره شوند ، تاسیسات زیربنایی نابود گردد ، امنیت منطقه ای تحت مخاطره قرار گیرد و عاملان اصلی این فجایع دائما دیگران را متهم کنند. نمی شود شعار دوستی و همراهی با ملتها سرداد و همزمان پایگاههای نظامی را در مناطق جهان از جمله آمریکای لاتین توسعه داد. این وضعیت قابل ادامه نیست. دیگر نمی توان سیاست های توسعه طلبانه و ضد انسانی را با منطق نظامی گری به پیش برد ، منطق زور و تهدید عواقب وخیم تری را به دنبال داشته و بر مشکلات موجود به شدت می افزاید.
غیر قابل قبول است که هزینه نظامی برخی از دولتها چند برابر هزینه نظامی کل دولتهای جهان باشد، سالانه صدها میلیارد دلار سلاح صادر کنند، سلاح شیمیایی و بیولوژیکی و اتمی انبار کنند، در نقاط مختلف دنیا پایگاه و نیروی نظامی داشته باشند و در همین حال دیگران را متهم به نظامی‌گری کنند و با سوء استفاده از امکانات جهانی و با شعار دروغین مقابله با گسترش تسلیحات، مانع از پیشرفت علمی سایر ملتها شوند.
قابل قبول نیست که سازمان ملل و شورای امنیت که باید نماینده همه ملتها و دولت ها باشند و تصمیم گیری در آن براساس مردمی ترین و دموکراتیک ترین شیوه ها باشد تحت سلطه چند دولت و در خدمت منافع و خواست آنها باشد. اصولاً در دنیایی که اندیشه و فرهنگ و افکار عمومی عامل تعیین کننده است، ادامه این وضع ناممکن و تحول اساسی یک ضرورت غیر قابل اجتناب است. ما خواهان برپایی یک نظام نوین در جهان هستیم.
نکته دوم؛
تغییر و تحول باید هم در حیطه نظری و هم از حیث عملی در ساختارها و روش ها به صورتی اساسی و بنیادین صورت گیرد. ممکن نیست با مبانی فکری و سازوکارهایی که خود مسبب و عامل اصلی همه مشکلات جامعه بشری بوده اند، وضعیت را متحول و دنیای مطلوب را برپاکرد . اندیشه لیبرالیستی و سرمایه داری سلطه گر که انسان را از اخلاق و آسمان جدا می کند، نه تنها سعادت را به ارمغان نمی آورد بلکه خود عامل بدبختی ها و از جمله جنگ ها و فقرها و محرومیت هاست.
همگان شاهد بودند که چگونه ساختارهای یکسویه اقتصادی تحت اشراف جهت گیریهای سیاسی، منافع ملتها را به پای عده‌ای سرمایه دار بی اخلاق بر باد داد. این ساختارها نمی توانند اصلاح کننده اوضاع باشند.
ساختارهای سیاسی و اقتصادی- پس از جنگ جهانی دوم که برآمده از نیات سلطه بر جهان هستند نتوانستند تامین کننده عدالت و امنیت پایدار باشند. حاکمانی که قلب آنان به عشق انسانها نمی‌تپد و در وجود خود اندیشه عدالت را قربانی کرده‌اند هرگز نمی‌توانند صلح و دوستی را به بشر هدیه کنند. به لطف خدا همچنان که مارکسیسم به تاریخ پیوست، سرمایه داریِ توسعه طلب نیز به تاریخ سپرده خواهد شد . زیرا بر اساس سنت الهی که قرآن کریم از آن به مثابه یک اصل یاد می کند باطل چون کفِ رویِ آب رفتنی است و تنها آنچه به نفع جامعه بشری است ماندگار خواهد بود .
باید همگان مراقب باشند که اهداف استعماری ، تبعیض آلود و غیر انسانی صرفاً با تغییر شعار و با بسته بندی های جدید دنبال نشود . جهان نیازمند تغییرات اساسی است و همه باید کمک و همکاری کنند که این تغییرات در مسیر درست اتفاق بیفتد تا در پرتو آن هیچ کس و هیچ دولتی خود را مستثنی از تغییر و برتر از دیگران نشمارد و با ادعای رهبری جهانی، به دنبال تحمیل خود بر دیگران نباشد.
نکته سوم ؛
رمز و راز اصلی همه مشکلات جامعه جهانی، دورشدن عده ای از حاکمان از اخلاق، ارزش های انسانی و تعلیمات انبیاء الهی است. متاسفانه در بسیاری از مناسبات اصلی جهان، عشق و فداکاری برای نجات و سعادت دیگران و پافشاری بر عدالت و کرامت انسانی، جای خود را به خودخواهی، زیاده طلبیِ سیری‌ناپذیر و لذت‌جویی فردی بی انتها سپرده است. یکتاپرستی جای خود را به خودپرستی داده است برخی خود را به جای خدا نشانده اند و بدون کسب صلاحیت های انسانی اصرار دارند طرز تلقی و خواسته خود را برجهان تحمیل کنند. دروغ به جای راستی، دورویی به جای صداقت، خودخواهی بجای فداکاری نشسته است. فریبکاری در تعاملات، درایت و سیاستمداری نام گرفته است و چپاول ثروت دیگران به نام عمران و توسعه، اشغالِ سرزمین ملتها به نام اهدای آزادی و دموکراسی و سرکوب ملتهای بی‌دفاع به نام دفاع از حقوق بشر رایج شده است.
دوستان و همکاران گرامی؛
حل مشکلات جهانی و برپایی عدالت و صلح جز با عزم عمومی و همراهی همه ملتها و دولت ها غیر ممکن است. دوران قطب بندی های ناشی از نظام سلطه و حکومت چند دولت معدود برجهان به پایان رسیده است.
امروز باید با یک تعهد جمعی، در برابر وضع موجود قیام کنیم، تغییر و تحول را جدی بگیریم و در یک مشارکت و مجاهدت عمومی تلاش کنیم تا همگی به ارزش های اخلاقی و انسانی و فطری رجعت نمائیم. پیامبران الهی و صالحان آمده اند تا حقیقت انسانی و مسئولیت های فردی و اجتماعی انسان را در برابرش قرار دهند. پاکی، ایمان زلال به خدای یکتا و به حساب و کتاب اخروی و به اجرای عدالت در دوجهان، جستجوی سعادت حقیقی در سعادت دیگران و رفاه و امنیت در رفاه و امنیت دیگران، احترام به نوع انسان و تلاش برای توسعه محبت و مهر به جای کینه ورزی و خودخواهی و ترویج خدمت به دیگران به جای تسلط بر آنان در رأس تعلیمات انبیاء الهی از آدم تا نوح و از نوح تا ابراهیم و موسی و عیسی و رسول خاتم حضرت محمد صلوات الله و سلامهُ علیهم بوده است.
همه آنها آمده اند کاری کنند که جنگ نباشد، تبعیض و فقر ریشه کن شود، جهل نابود گردد و خوشبختی بر تمام انسانها و جوامع حاکم شود. آنان بهترین هدایای الهی بر بشریتند.
اگر اندیشه انتظارِ حاکمیت خوبی ها و حکومت صالح، به اندیشه ای همگانی تبدیل شود و دست در دست هم برای سعادت کل جهان تلاش کنیم، آنگاه امید به اصلاح، واقعی‌تر و روزافزون می‌شود.
نکته چهارم؛
به نظر اینجانب چند دستور کار مهم پیش روی همه ماست و دبیرکل و مجمع عمومی سازمان ملل می توانند بر اساس آن اقدامات لازم را برنامه ریزی کنند و در این مسیر پیشگام باشند؛
1- اصلاح ساختار سازمان ملل و تبدیل آن به یک سازمان روزآمد و کاملا مردمی، آزاد، عادل و موثر در مناسبات جهانی، اصلاح ساختار شورای امنیت، سلب امتیاز ویژه تبعیض آلود حق وتو، اعطای فوری و کامل حقوق مردم فلسطین با برگزاری همه‌پرسی آزاد و زمینه سازی زندگانی مسالمت آمیز مسلمانان و مسیحیان و یهودیان فلسطینی و قطع دخالت‌ها در امور عراق و افغانستان، مردم افریقا و امریکای لاتین و آسیا و اروپا.
حکومت باکفر باقی می ماند اما با ظلم هرگز، این کلام پیامبر الهی حضرت محمد(ص) است. ظلم و نقض حقوق انسانها، در فلسطین نظیر استمرار آواره کردن عده دیگری از صاحبان اصلی سرزمین فلسطین که در بیت‌المقدس ساکن بودند و تخریب منازل توسط اشغالگران قدس، و در افغانستان و پاکستان از طریق بمبارانهای هوایی، و در زندان گوانتامو که متأسفانه هنوز تعطیل نشده است و زندانهای مخفی در اروپا، ادامه دارد.
ادامه وضع حاضر، موجب تشدید کدورت ها و خشونتها می شود. باید جلوی ظلم و تجاوز گرفته شود. متأسفانه گزارشات رسمی مربوط به اقدامات رژیم صهیونیستی در نوار غزه به طور کامل منتشر نشده است. دبیرکل محترم و سازمان ملل در این موارد وظایف سنگینی بر دوش دارند که باید دنبال شود. جامعه جهانی بی صبرانه منتظر مجازات عادلانه متجاوزان به غزه و قاتلان مردم بی دفاع آن است.
2 - اصلاح ساختارهای اقتصادی و برپایی مناسبات اقتصادی اخلاقی و انسانی در جهان که در خدمت کمال انسانها و مبتنی بر عدالت واقعی باشد. مناسبات اقتصادی که استعداد و توان ملتها را شکوفا کند و رفاه را به همگان هدیه و زندگی نسلهای آینده را نیز تضمین نماید.
3- اصلاح مناسبات سیاسی بین المللی، بنانهادن روابط برپایه صلح و دوستی پایدار، ریشه کنی مسابقات تسلیحاتی و سیاسی خانمان‌برانداز و خلع سلاح اتمی، شیمیایی و بیولوژیکی و زمینه سازی برای استفاده همگانی از فنآوریهای پیشرفته و صلح آمیز در جهت پیشرفت بشری
4-اصلاح ساختارهای فرهنگی، احترام به آداب و سنتهای بومی ملتها، ترویج اخلاق و معنویت و تقویت ارکان خانواده گرم، پایدار و خوشبخت به عنوان ستون فقرات جامعه سعادتمند.
5-اهتمام عمومی به صیانت از محیط زیستِ انسانی و رعایت قوانین و مقررات جهانی جهت جلوگیری از انهدام ذخایر تجدید ناپذیر طبیعت

نکته پنجم؛
اکنون که ملت ایران با پشت سرگذاشتن انتخاباتی بسیار با شکوه و کاملاً آزاد فصل نوینی را برای شکوفایی ملی و تعاملات گسترده‌تر جهانی رقم زده اند و با رأی قاطع، بار سنگین مسئولیت را بر دوش اینجانب نهاده‌اند اعلام می کنم که ملت بزرگ و تمدن ساز و نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از مردمی ترین حکومتهای مترقی جهان آماده‌اند تا با استفاده از همه ظرفیت های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خود و برپایه راه حل‌های انسانی در یک برنامه عادلانه و احترام آمیز جمعی، برای رفع نگرانیها و چالش های جامعه بشری مشارکت فعال و تاثیر گذار داشته باشد.
ملت فرهنگ‌ساز ایران خود از بزرگترین قربانیان تروریسم کور بوده و در دهه اول انقلاب سی ساله خود گسترده ترین هجوم نظامی تجاوز کارانه به سرزمین خود را مظلومانه دفع کرده است. ملت ما همواره مورد بغض و بی مهری کسانی قرار گرفته است که روزی با همه توان از تجاوز صدام به خاکش و استفاده صدام از سلاح شیمیایی، حمایت کردند و روزی دیگر به بهانه دفع شر همان صدام، به عراق لشگرکشی کردند. امروز این ملت خواستار برپایی دنیایی پر از زیبایی و مهرورزی برای آحاد ملتها و انسانهاست و اعلام می نماید که ضمن دفاع قدرتمندانه از حقوق مشروع و قانونی خود، پاسدار صلح و امنیت پایدار برای همه ملتها بر اساس عدالت، معنویت و کرامت انسانی است.
ملت ما آماده است برای تحقق این اهداف همه دستهایی را که با صداقت دراز می شوند به گرمی بفشارد . هیچ ملتی در طی مسیر کمال، خود را بی نیاز از تغییر و اصلاح نمی داند؛ ما نیز از تغییرات واقعی و انسانی استقبال می‌کنیم و آماده مشارکت فعال در اصلاحات بنیادینِ جهانی هستیم.
بر همین اساس تاکید می نماید که:
تنها راه نجات، برگشت به توحید و عدالت است و این بزرگترین امید و فرصت در همه عصرها و نسلهاست. بدون ایمان به خداوند و تعهد به اجرای عدالت و مقابله با بی عدالتی و تبعیض، نظامِ عالم، سامان پیدا نخواهد کرد.
انسان محور نظام هستی است. وجه ممتاز انسان، انسانیت اوست. همان حقیقتی که خواستار عدالت، پاکی و عشق و علم و همه کمالات دیگر است. این ارزشهای انسانی باید حمایت و فرصت دست یابی به آنها، برای آحاد انسانها فراهم شود. حذف هر یک از آنها حذف بُعدی از ابعاد انسانی است. اینها عناصر مشترکی است که همه جوامع بشری را به هم پیوند می زند و اساس صلح و امنیت و دوستی را تشکیل میدهند.
ادیان الهی به همه ابعاد زندگی بشر از جمله خداپرستی، اخلاق، عدالت، مبارزه با ظلم، کوشش برای برقراری حکومت های عادل و صالح توجه کرده اند. حضرت ابراهیم منادی توحید در برابر نمرود، حضرت موسی علیهماالسلام در برابر فرعون و حضرت عیسی و حضرت محمد صلوات اله و سلامه علیهم در برابر ظالمان زمان خود ایستادند تا آنجا که تهدید به مرگ شدند و از سرزمین خود آواره گشتند.
بدون ایستادگی و اعتراض، بی عدالتی ها از جهان برچیده نخواهد شد.
نکته ششم؛
همکاران و دوستان عزیز؛
جهان در حال تغییر و تحول است. سرنوشت وعده داده شده الهی برای بشر، برپایی حیات طیبه انسانی است. دورانی خواهد آمد که عدالت همه‌گیر و جهان شمول می شود و تک تک انسانها محترم و عزیز شمرده می شوند. آنگاه است که راه کمال معنوی انسان گشوده و سیر او به سوی خدایی شدن و تجلی اسماء الهی محقق می شود. انسان باید به نقطه ای برسد که نماد "علم و حکمت "، "رحمت و رأفت "، "قسط و عدالت " ، "قدرت و خلاقیت " و "بخشش و لطف " خداوند باشد.
اینها همه در سایه حاکمیت انسان کامل، آخرین ذخیره خداوند، فرزندی از نسل پیامبر گرامی اسلام یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) محقق خواهد شد که خواهد آمد و حضرت مسیح ابن مریم (علیهما السلام ) و انسانهای صالح دیگر نیز او را در این ماموریت بزرگ جهانی همراهی خواهند فرمود و این همان اندیشه انتظار است. انتظار حاکمیت خوبی ها و حکومت صالح که اندیشه جهانی و فطری و مایه امید ملتها به اصلاح جهان است.
آنها خواهند آمد و با کمک انسانهای مومن و صالح همه آرزوهای تاریخی بشر برای آزادی ، کمال، رشد ، امنیت و آرامش ، صلح و زیبایی را به همراه خواهند آورد. خواهند آمد تا بساط جنگ و تجاوز را برچینند و همه علم و معنویت و دوستی را به جهان هدیه کنند.
آری آری آینده روشن بشریت در راه است.
دوستان، بیایید در انتظار آن دوران زیبا و در تعهدی جمعی، سهمی مناسب در فراهم کردن بستر ها و مقدمات برای ساختن این آینده برعهده بگیریم.
زنده باد عشق و معنویت، زنده باد صلح و امنیت، زنده باد عدالت و آزادی
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

منبع: خبرگزاری فارس




موضوع مطلب :

ارسال شده در: پنج شنبه 88 مهر 2 :: 4:18 صبح :: توسط : سید


میرحسین کجایی؟ نیستی که ببینی!

به راستی میرحسین کجایی که ببینی چه آشوب ها برانگیختی!

کجایی که ببینی هاشمی بی تو تنهاست!

هاشمی شروع به دوستی با ولایت کرده و نه فرمانبرداری!

کجایی که ببینی برای اغتشاشات چهلم می گیرند!

کجایی که ببینی چگونه خدمات دوران جنگت را به باد دادی!

کجایی که ببینی این ابطحی و عطریانفر، چگونه شما را به خاک سیاه نشاندند!

کجایی که ببینی چگونه کروبی دوباره منفعل شده!

کجایی که ببینی تابناک کم کم داره به مواضع دولت روی خوش نشون می ده، آخه می خواد جبران کنه!!!

کجایی که ببینی کروبی چگونه دست به دامن هاشمی و لاریجانی التماس می کند!

نیستی که ببینی حق بر باطل پیروز است!

نیستی که ببینی احمدی نژاد کابینه رو هم داره تشکیل می ده!

کجایی که ببینی ولی فقیه داره از احمدی نژاد حمایت می کنه!

نیستی که ببینی که چطور داره عدالت بعضیا زیر سوال می ره!

نیستی که ببینی صانعی چطور داره به در و دیوار می زنه!

نیستی که ببینی وعده های حمایت از زنان تو، در دولت احمدی نژاد انجام می شود!

نیستی که ببینی خاتمی چطور برای ماه رمضان پیام عرفانی میده!

خلاصه جات خالی.

                                                   راستی راستی کجایی ؟؟؟؟
برگرفته از وبلاگ حامیان دولت اسلامی




موضوع مطلب :

ارسال شده در: سه شنبه 88 شهریور 3 :: 4:55 عصر :: توسط : سید


فکرش را هم نمی‌کردم که سرانجام انتظار دیدارم با میرحسین بدین‌جا ختم شود ولی من نه میرحسین که حامیانش را به جای روز روشن در شب تاریک مشاهده کردم؛ آنجا که جای دست دوستی نخست‌وزیر دوران جنگ، سنگی سنگین به سنگینی انتظار 20 ساله، فرق سرم را شکافت، مرا بیهوش کرد تا ضربات سنگ‌های دیگر جسم نحیفم را بیش از این نیازارد.

اما جناب موسوی! اگر سنگ دوستانت بر جسم و جان خراش آورد، امان از حرف‌هایت، بیانیه‌هایت، شاخ و شانه کشیدن‌هایت و خنده‌های شیطانی آن سوی آب که روح را آزرد و بی تاب و مجروح کرد. جناب میرحسین! دوست داشتم در فضایی مهربانانه‌تر با تو سخن بگویم. قرارمان این نبود ولی تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرفیانت.

 

قصه آن شب را می‌خواهی بدانی؟ ... شاید برایت مهم نباشد اما قصه آن شب، متن شکایت من از توست. تو متهم هستی به ریختن خون فرزند یک شهید. من هم رهایت کنم، مادر بزرگم دست‌بردار نیست.آخر من تنها یادگار فرزند شهیدش هستم...

می‌دانی، تا همین امروز اعتراضات مدنی تو به قیمت جان چه بیگناهانی تمام شده است؟! جانباز دوران جنگ را طرفداران تو و نه بعثی‌های خبیث، باز جانباز کرده‌اند. این ننگ را کجا می‌خواهی ببری، آقای نخست‌وزیر دوران جنگ؟! بنده خدا رضا برجی حق دارد از تو بپرسد که: «روی خون چند نفر می‌خواهید رئیس‌جمهور شوید؟!»

دوشنبه شب، همان شبی که تو غروبش به بهانه بیانیه، فرمان آشوب دادی، همان شبی که تو بعد از این فرمان به دامان خانه بازگشتی و در آشیانه آرام گرفتی، میلیشیای دموکراسی، ناشیانه به جان ملت افتاد و تنها در خیابان آزادی، هفت نفر را به شهادت رساند. در آن شب که تب آتش و دود بالا گرفته بود، دوستانت بوی باروت می‌دادند. اعتراض‌شان مدنی بود اما بوی خون می‌داد. گنگ ‌خواب دیده شده بودند.

حجاریان که گفته بود؛ اصلاحات خون می‌خواهد! چرا تعارف کنیم. تو مشکلت احمدی‌نژاد نیست. در سر نه‌ سودای اصلاحات، که خیال کودتای مخملین داشته‌ای. حداقل رفتار و گفتارت که این را می‌رساند. در دل چه می‌اندیشیدی، خدا عالم است اما باز هم خدا عالم است که با امثال ساسی مانکن نمی‌توان انقلاب کرد.

امر گاهی بر آدم مشتبه می‌شود. اشتباهی گمان می‌کند که کار تمام است. این گمان سنگ به دستان هوادار تو بود. البته همه هواداران تو را با یک چوب نمی‌رانم. عقلای شان خوب مردمی هستند. هرچند که بعید می‌دانم که دگربار به تو روی خوش نشان بدهند و رای بدهند.

تو حتی صدای مسیح مهاجری را هم درآوردی! در سرمقاله جمهوری‌اسلامی خطاب به تو با عتاب و بعد از کلی حساب و کتاب نوشته بود: چرا وقتی ولایت‌فقیه و شورای نگهبان را قبول نداشته‌اید، اصولا نامزد انتخابات شده‌اید؟

اما از صفحات کاغذی به کف خیابان برگردیم. خس و خاشاکی که به اسم تو، دنبال رسم براندازی بودند، با خود می‌پنداشتند که این ظلمت و تاریکی، همیشگی است اما نیک که بنگری ره افسانه زده بودند. سحر نزدیک بود. نماز آدینه را دیدی؟

زیارت قبول! می‌دانم در آن نماز نبودی. سرباز انقلاب بودن، لیاقتی می‌خواهد که خدا سعادتش را برای همیشه به آدمی نمی‌دهد. خواه مرجع تقلید باشی، خواه قائم‌مقام رهبری. بزرگ‌تر از شما بودند کسانی که می‌خواستند بر صورت خورشید، خاک بپاشند. سرنوشت‌شان را تو بهتر از ما می‌دانی ... و خوب می‌دانی که قرارمان این نبود،‌تو قرارمان را بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت.

چه بسیار که از در نصیحت به تو می‌گویند: به سیم آخر زده‌ای اما هنوز دیر نشده! جناب موسوی! معمولا رسم روزگار بر این است که زود، دیر می‌شود. تو قبل از آنکه بخواهی با پاپس کشیدن،‌منت بر نظام و ملت بگذاری، اول باید جواب این خون‌ها را بدهی. قهرمان بازی بماند برای بعد.

دوشنبه شب، من بی‌آنکه عضو نیروی انتظامی باشم، دوشنبه‌شب، من بی‌آنکه عضو بسیج باشم، راهی خانه بودم اما نمی‌دانستم که خانه رفتنم جرم بود. من نه سپاهی‌ام، نه مدعی‌ام که حزب‌اللهی‌ام و نه هیچ، الا فرزند یک شهید. بیش از 10 سال سابقه‌کار مطبوعاتی دارم و تاکنون یاد ندارم اشاره‌ای به این کرده باشم که فرزند شهید هستم.

اما از آنجا که شما وقتی حال و روز امروز خود را خراب می‌بینید از نخست‌وزیری‌تان در دوره جنگ مایه می‌گذارید، چه باک اگر دیگران بدانند مرا هم با همان دوره عهد و پیمانی ناگسستنی است! اما این ننگ را کجا می‌خواهی ببری، آقای نخست‌وزیر دوران جنگ، که همه قاتلان پدر من و تمام دشمنان شهدا پشت شما درآمده‌اند؟

همان کسانی که به صدام دستور کشتن پدر مرا دادند این روزها برای تو دست می‌زنند! همان کسانی که حاج‌احمد متوسلیان، این حیدر کرار سپاه خمینی (ره) را به اسارت بردند، این روزها در مدح تو شعر می‌خوانند!

همان منافقینی که در مرصاد نقشه فتح تهران را کشیده بودند، این روزها با تو ابراز همدردی می‌کنند! فرح پهلوی و فرزند شاه مخلوع را با تو چه نسبتی است؟ چه شده که شیمون پرز به طرفداری از تو برخاسته؟ اینها که روزگاری مقابل همه ما، تاکید می‌کنم همه ما، صف‌آرایی کرده بودند، اینک پشت سر تو سنگر گرفته‌اند . راستش را بگو این 20 سال با خودت چه کرده‌ای؟

تو عوض شده‌ای یا آنها؟ نه به آن سکوت 20 ساله‌ات، نه به این همه هیاهو. نه به آن تفریط، نه به این افراط. راستی! فریادت هم مثل سکوتت، مشکوک و معنادار است. البته قرارمان این نبود ولی تو قرارمان را بهم زدی؛ با حرف‌هایت و سنگ‌های اطرافیانت.

جناب میرحسین!

نظامی که خمینی پایه آن را گذاشت و خامنه‌ای ادامه?دهنده راهش است، دوستانی دارد و دشمنانی. نه هر کسی برای این دوستی، سزاوار است و نه هر ناکسی برای این دشمنی لایق. امثال شما شاید روزگاری دستی در سپاه دوست داشته‌اید و لیکن امروز نه آنگونه است که با داد و بیداد و فریاد مبدل به دشمن نظام شوید.

جمهوری اسلامی، جمهوری مقدسی است که خبیث‌ترین شیاطین عالم دشمن آنند؛ صهیونیست‌ها، سران شیطان بزرگ، ابر سرمایه‌داران عرصه رسانه و... پس با این خودنمایی‌ها، بی‌زحمت خودتان را دشمن نظام جا نزنید.

علی(ع) را دشمنی سزاست همچون عمروعاص و معاویه. ابن‌ ملجم‌ها و قطام‌ها گرچه در تقاطع براندازی، با سران کفر به یک نقطه مشترک می‌رسند اما امثال پسر ملجم و...، حقیرتر از آنند که دشمن ابوتراب لقب گیرند.

چنین افرادی بیش از آنکه دشمن علی باشند، آلت دست دشمن اصلی‌اند. نه! نظام در شناخت دوست و دشمن اشتباه نمی‌کند. ما یک «خودی» داریم و یک «غیر خودی» و این وسط هستند کسانی که نقش‌شان بیشتر از «نخودی» نیست. نخودی‌ها نه به سکوت‌شان اعتباری هست نه به فریادشان.

اما هم سکوت‌شان و هم فریادشان قند در دل دشمن آب می‌کند و دشمن را به یک چیزهایی امیدوار. بیچاره دشمن! بیچاره رئیس‌جمهور آمریکا که باز هم به امید خبرهایی از ایران نشست اما از کودتای مخملین، طرفی نبست.

این ننگ را به کجا می‌خواهی ببری، آقای نخست‌وزیر دوران جنگ! تو امروز رایحه دوران امام را می‌دهی یا بوی خباثت‌های شیطان بزرگ را؟ تو امروز، چیزی از دیروز خود باقی نگذاشتی. آمریکا، انگلیس و اسرائیل، آنقدر از تو خوبی دیده‌اند که گناه با امام بودنت را و گناه انقلابی بودنت را و گناه 8 سال نخست‌وزیری دوران جنگت را بخشیده‌اند.

از نظر اوباما تو دیگر پاک پاکی!... و این یعنی اینکه قرارمان این نبود، قرارمان را تو بهم زدی، با حرف‌هایت و سنگ و تیغ‌های اطرافیانت. همان سنگ که پدران بسیاری را داغدار عزیزان‌شان کرد و بر سر من نیز نشانه‌ای گذاشت.

گفت: به کسی که جرمش آتش است، به خاکستر قناعت کرده‌اند، چه جای شکایت است. شکایتی از محضر دوست نیست. جان امثال من چه ارزشی دارد که برای یار خراسانی، قربانی شود. ما اما گریبان آنهایی را که به صورت خورشید، خاک می‌پاشند، رها نخواهیم کرد؛ پس بسم‌الله...

*فرزند شهید
منبع : خبرنامه دانشجویان ایران

 




موضوع مطلب :

ارسال شده در: دوشنبه 88 تیر 22 :: 1:41 صبح :: توسط : سید
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >   
 
درباره وبلاگ
سلام ... مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما / غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما/ دانشجوی مهندسی شیمی صنایع گاز هستم. زمانی که این وبلاگ رو راه اندازی کردم سال سوم دبیرستان بودم. کم و بیش از سیاست هم میدونم . امیدوارم لحظات خوبی رو توی وبلاگ سپری کنید. در ضمن، من رو از نظرات و انتقادهای خودتون محروم نسازید. یاعلی.
لوگو
سلام ...
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما / غافل از اینکه خدا هست در اندیشه ما/

دانشجوی مهندسی شیمی صنایع گاز هستم. زمانی که این وبلاگ رو راه اندازی کردم سال سوم دبیرستان بودم. کم و بیش از سیاست هم میدونم . امیدوارم لحظات خوبی رو توی وبلاگ سپری کنید. در ضمن، من رو از نظرات و انتقادهای خودتون محروم نسازید. یاعلی.
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 53
بازدید دیروز: 8
کل بازدیدها: 180781