• وبلاگ : صداي پاي آب
  • يادداشت : کنايه جليلي به جريان انحرافي
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    من که نقاشي ام تعريفي ندارد
    لااقل خودت راهت را بکش و بـــــرو .!.!

    ><><><><><><><

    بعد از عمري برگشتم و بـ روز استم !!

    يک روز يک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد نگاه مى‌کرد.
    ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در بين موهاى مادرش شد.
    از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى از موهاى شما سفيده؟
    مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد مى‌کنى و باعث ناراحتى من مى‌شوي، يکى از موهايم سفيد مى‌شود.
    دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت: حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان بزرگ سفيد شده!
    التماس دعاي فرج
    با عرض سلام و خسته نباشين
    وب جالي دارين ممنونم که به وب خودتون آسمون آبي چهاربرج سر بزنين.
     

    وبلاگ آسمون آبي چهاربرج